یا زینب...
مریم از بیت الــــــمقدس میدهد بر او سلام
ابتدای سوره مریم ثنـــای زیـــنـــب است..
بين حياط خانه ي خود توي بسترش
بانو رسيده بود به ساعات آخرش
خيره به گوشه اي شده بود و يكي يكي
رد مي شدند خاطره ها از برابرش
خورشيدوار... در تب گرماي شهر شام
مي سوخت آسمان ز نفسهاي آخرش
با چشم خيس از دل خون آه مي كشيد
در دست داشت پيرُهن سرخ دلبرش
هر روز ؛روضه داشت حسينيه ي دلش
اين مدّتي كه بود بدون برادرش
يك سال و نيم ميل تبسّم نكرده بود
با خنده قهر بود لبان مطهّرش
يك سال و نيم يكسره چون چشم ابرها
درياي اشك بود دو تا ديده ي ترش
يك سال و نيم بود كه خونابه مي چكيد
گاه از كنار روسري اش ؛ گاه از پرش
يك سال و نيم بود كه او آب رفته بود
يعني كه بيشتر شده بود عين مادرش
يك سال و نيم غير كبودي و زخم و درد
چيزي دگر نبود در اعضاي پيكرش
وقت سفر چقدر غريبانه پر كشيد
مثل حسين سرور و سالار بي سرش
یاعقیله بنی هاشم خانوم زینب (س)
روز عـــــاشورا هــراسـان بــــود دشــــمن تـــا شنیـــــد
بــعد عبــاس علـــی پـــرچـــمـ بـــه دوش زیــــنبـ اســــت...
ویژه نامه وفات حضرت زینب (س)
روی گزینه ها کلیک کنید